کتاب هم روح داره!

سال ها پیش، سفری به رشت داشتم، گذرم به کتاب فروشی دنج و جمع و جوری افتاد که کتاب دستِ دوم می فروخت. دقایقی طولانی لای کتاب ها میگشتم ولی پول زیاد نداشتم. ناچار دنبالِ چیزهایِ ارزونتر گشتم. یه کتاب خریدم از نادر ابراهیمی که سرگذشت صعود به کوهی تو ایران بود. تو صفحه اول کتاب، صاحب قبلی یا شاید صاحب اول کتاب یاد داشتی کوتاه نوشته بود و اثر رو به معشوقش هدیه کرده بود. حالا این کتاب بین باقی کتاب های کتابخانه­ ام ساندویچ شده ولی می دونم که انرژی ای از اون ساطع می شه، روحی با اون کتابه، چه سرگذشتی به سر کتاب اومده تا به دستِ من رسیده؟ هر چی گذشته، حالا تو خونه ی منه، لایِ کتاب هام، روحِ اون عاشق و معشوق با کتابه. روحِ فرزندِ ناخلفی هم که کتابو- احتمالأ بعد از مرگ صاحب کتاب به دستِ دوم فروشی فروخته با کتابه و بعد از مرگ من هم بخشی از روحم با این کتاب خواهد بود. میدونم، خیلی خوب میدونم که حتی از حسرتِ من پیِ آن جانِ شیفته دست دوم، انرژی ای به اون کتاب منتقل شده و حالا کتاب دستِ هر کس باشه، بخشی از روحِ من همراهشه.

هر کتاب حاملِ روح یا ارواح هستش. خودش روحیه که ارواح دیگه رو درونش جابه جا می کنه، دست به دست می کنه. همینه که هر وقت به فروشگاه های کتاب دست دوم میرم، سینه ام سنگینی می کنه و حس می­‌کنم یه چیزی آزارم می­‌ده.یه چیزی هی بهم سیخونک می زنه که من اینجام، حواست به من باشه.

کتاب ها به اندازه دست هایی که بغلشون کردن، به اندازه خنده هایی که بلند کردن، به اندازه گریه هایی که درآوردن، به اندازه شرم های عاشقانه ای که موقع هدیه شدن منتقل کردن، به انداره تقدیم نامچه هایی که با وسواس نوشته شدن، به این صاحبانی که مردن، به اندازه عاشقانی که بی خبر از عشق آینده خواندنش رو شریک شدن، به اندازه سفرهایی که رفتن، به اندازه لحظاتی که خشمگینانه به گوشه ای پرت شدن. به اندازه غمگینی ای که موقع فروش اجباری ساطع کردن، به اندازه شادمانی یا غم دست هایی که صحافی شون کرده ، به اندازه دردناکی صرف آخرین پول تو جیبی برای خریدنشان، به اندازه شکوهی که از خوانده نشدن دارن، به اندازه امضای نویسنده که پاشونه، به اندازه آفتابی که خوردن، به اندازه همه اینا و همه اونایی که نگفتم، روح دارن.

پیرمرد و دریایِ من با پیرمرد و دریای تو دو روحِ متفاوت دارن و در عین حال، جایی به هم گره می خورن، شاید از یه سلسله باشن و مادرشون یکی باشه، شاید دست یه صحاف لمسشون کرده باشه، شاید از دست یه کتاب فروش گرفته شده باشن.

کتاب های کاغذی ارواح متحرکن، هیچوقت متوقف نمیشن، حتی بعد از مرگ من و تو .. کی می دونه؟ شاید این ارواح یه روز تو بهشت یا جهنم با ما محشور بشن. دوست دارین حس منحصر به فردی رو همراه این روح کنین؛ به تعداد کتاب خونای عالم راه برای این همراهی وجود داره. انتخاب با شماست که چطور روح تازه نفسی رو همراه کتابتون کنین. تصورشو بکنین، چه دنیایی از ارواح دور هر کتابو گرفته و هر کتاب برای خودش قصه ای داره. اگه زرنگ باشین، فقط متن کتاب نیست که کیفورتون میکنه بلکه از شنیدن  قصه ارواح هم لذت می برین.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تماس با ما!
مکالمه را شروع کنید
سلام! برای چت در WhatsApp پرسنل پشتیبانی که میخواهید با او صحبت کنید را انتخاب کنید
اسکرول به بالا