تو صفحه ی اینستاگرام آقای محمدحسن شهسواری نویسنده کتاب”حرکت در مه” و تو نظرات یکی از پست ها درباره انتشار داستان های پرفروش گفتگوهای مفصلی و از دید افراد مختلف انجام شد. من هم به عنوان ناشر نظرات خودم رو گفتم.
شاید برای شما هم جالب باشه که بخونیدش:
فروش الکترونیکی کتابها الان خیلی خوب شده، یه راه برای انتشار کمهزینه کتاب، انتشار نسخه الکترونیکی در سایت و اپلیکیشنهای فروش نسخه الکترونیکیه.
مورد دیگه اینکه کتاب هم مثل هر محصول دیگه نیاز به بازاریابی و معرفی داره.اگر مشتریها رمان خارجی بیشتر میخرن به این دلیل است که بارها و بارها جاهای مختلف درباره آن کتاب خوندن و شنیدن . اما نویسندهای که هیچ کس اسم اونو نشنیده و ازش چیزی نخونده اثرش هیچ جای جهان فروش نداره.
قبلاً برای آشنا شدن با سبک نوشتن نویسنده ،شرکت نویسنده توی جلسات ادبی و انتشار توی مجلهها لازم بود اما حالا با فضای مجازی هر کی میتونه با تداوم انتشار یکسان تو یه کانال و یا پیگیری، مخاطب خودشو پیدا کنه.
من تضمین میکنم هر کسی دو سال محتوای با ساختار یکسان منتشر کنه، ناشر به سراغش میاد.
انتشار کتاب یه کسبوکاره و لازمه نویسنده روی بازاریابی و معرفی کتابش هم انرژی بذاره.
مارک منسون غیرداستانی مینویسد اما کتابهاش توی دنیا خیلی پرفروشه. تو یکی از مقالاتش گفته: من برای معرفی کتابم 500 کار مختلف انجام دادم . اشاره نمیکنه چهکارهایی ، اما همین فعالیتها باعث شده کتابش تو دنیا و ایران پرفروش بشه.
تو ایران هم خانم یثربی با انتشار کتاب اندکاندک کتابش تو اینستاگرام مخاطب خودشو ایجاد کرد و بعد از معرفیشدن، کتابشو چاپ کرد و پرفروش شد.
سال گذشته تو نمایشگاه کتاب، کتاب امیرعلی ق جوری پرفروش شد که ارشاد از ادامه فروشش جلوگیری کرد و غرفه رو تعطیل کرد. محتوای کتاب ضعیفه اما نویسنده مدتها تو اینستاگرام اونو معرفی کرده بود و مخاطب کتابو ایجاد کرده بود.
• علی سلطانی با کتاب” چیزهایی هست که نمیدانی” ،روزبه معین با کتاب” قهوه سرد آقای نویسنده”، علی قاضی نظام با کتاب” بایکوت “نمونه نویسندههایی هستن که از اینستاگرام و تلگرام برای معرفی کتاب استفاده کردن و خیلی موفق شدن.
اینجوری فکر نکنین که بازاریابی کتاب وظیفه نویسنده نیست، فرض کنیم مثلاً تو انتشارات ققنوس همه نیروها تو بخش فروش متمرکز باشن. با توجه به چند هزار عنوان چاپشده ققنوس به هر کتاب چقدر زمان و فرصت بازاریابی میرسه. تازه با فرض اینکه همه پرسنل به کتاب اشراف داشته باشن و کتابو خوب معرفی کنن.
خلاصه اینکه معرفی قبل از انتشار و بعد از انتشار، قسمتی از کارهاییه که نویسنده باید انجام بده تا کتاب دیده بشه و فروش بره و بدون انجام اون، کتاب چاپ هم بشه، فروش نمیره. مربوط به ایران و آلان هم نیست،
میگن مارسل پروست بعد از نوشتن اولین کتاب از مجموعه در جستجوی زمان ازدسترفته با نام مستعار، نقدهای مثبتی در مجلات ادبی با پرداخت پول منتشر میکرد و بعد از معرفی و جا افتادن اسمش، بقیه کتابها با سرمایهگذاری ناشر چاپ شد.
• بقیه هنرها هم همینه! از یکی از اساتید بازنشسته هنرستان هنرهای زیبای اصفهان شنیدم که یکی از هنرمندان معروف ایران تو سالهای جوونی که هنوز شناختهشده نبود، طرحهاشو با پرداخت پول توی مطبوعات مطرح زمان خودش منتشر میکرد تا کمکم شناخته شد.
عدم معرفی اثر توسط نویسنده مثل بازیگر خوبیه که هیچوقت روی صحنه نیاد و پشتصحنه برای خودش بازی کنه.تو دنیای شلوغ امروز مردم وقت و حوصله ندارن هنرمند رو کشف کنن . هنرمند یابد خودشو تو چشم مردم فرو کنه.
از قدیم هم همینطور بوده. ونگوگ شم تجاری نداشت و توی فقر مرد. بعداً کسی با شم تجاریشو کشف کرد و معرفی کرد. اما پیکاسو بلد بود خودش را معرفی کنه و تو زمان عمر خودش خیلی مود عزت و احترام بود.
برای نویسنده های کتاب اولی یکراه برای انتشار کتاب، سرمایهگذاری خودش و انتشار کم تیراژ کتابه که باز در دنیای کتاب سابقه طولانی داره
• مارسل پروست اولین کتابشو با سرمایه خودش منتشر کرد.
هرمان هسه، جیمز جویس، گراهام گرین، ، اندره ژید از نویسنده هایی هستن که با سرمایه خودشون کتاب منتشر کردن. تو نویسندگان ایرانی هم علیمحمد افغانی، شوهر آهو خانم رو با سرمایه خودش منتشر کرد. حتی استاد ابتهاج و استاد مرادی کرمانی هم بعد پیگیری فراوان و عدم سرمایهگذاری ناشر ها تصمیم میگیرن خودشون سرمایهگذاری کنن ولی بالاخره یه ناشر حاضر به سرمایهگذاری میشه.
از دید تیراژ هم اولین کتاب همینگوی سیصد جلد چاپ شد.
کتاب درباره عشق از استاندال، فقط هفده جلدش فروش رفت.
نسخه فرانسوی مورفی اثر بکت، فقط هفده خریدار داشت.