تو قسمتی کوتاه از کتاب «آداب روزانه» دربارهی«استفان کینگ» نویسندهی معروف و پرکار آمریکایی میخونیم:
«کینگ هرروز مینویسد، حتی در تعطیلات و روزتولدش. تقریباً هیچوقت پیش از آنکه سهمیهی روزانهی دو هزارکلمهایاش رابنویسد، دست از کار نمیکشد.
حوالی ساعت هشت یا هشت و نیم صبح شروع به کار میکند.بعضی روزها تا یازده و نیم، دو هزار کلمهاش را مینویسد، اما اغلب باید تا یک ونیم کار کند تا سهمیهی روزانه حاصل شود. عصرها و شبها آزاد است که چرتی بزند،نامههایش را بخواند، مطالعهای کند، در خدمت خانواده باشد و به تماشای بازیهای تیم «ردساکس» از تلویزیون بنشیند.»
«بت دان» سردبیر تجربهی کاربری در «هاب اسپات»[۲]میگوید:
«بعضی وقتها مجبور میشوید خلاقیت خود را هل بدهید. برای خود تکلیف روزانه بگذارید و هرروز و در هر شرایطی بنویسید. شده چرند بنویسید، بنویسید اما هرروز بنویسید، هر جور شده شمع را روشن نگهدارید.»
«چارلز دیکنز» نویسندهی پرکاری بود. پانزده رمان نوشت که ده تای آنها بالغ بر ۸۰۰ صفحهاند! او برنامهی کاریِ مشخصی داشت. هرروز هفت صبح بیدار میشد و از ۹ صبح تا دو بعدازظهر در اتاقش بود. او در یک روز معمولی دو هزار کلمه و گاه تا دو برابر هم مینوشت. اما روزهایی هم بود که هیچچیز نمینوشت؛ اما به ساعت کاری خود پایبند میماند، پشت میز مینشست و کاغذی را بیهدف خطخطی میکرد. ️
«سامرست موام» در عمر نودودوسالهاش، ۷۸ کتاب چاپ کرد. او با خودش قرار گذاشته بود روزانه هزارتا هزار و پانصد کلمه بنویسد.