خیلیا میپرسن در بارهی چه موضوعی کتاب بنویسیم؟
ببینین تو چه موضوعی تخصص دارین و تو چه موضوعی معمولاً سؤالات متداولی ازشما میشه. وقتی در مورد موضوعی از شما زیاد سؤال میشه، نشوندهنده ی اینه که سؤال کنندگان، شما رو کارشناس اون موضوع میدونن.
اگه شما این مبحث کارشناسی و تخصص خودتونو تو قالب یه کتاب، مکتوب کنین،حتماً از اون کتاب استقبال میشه. بعضی ایدههای نوشتن کتاب، مثل غنچه هستن وامکان رشد و انبساط دارن، فقط باید بهشون بال و پر داد و متحول کرد. یه نویسنده باید همیشه برای یادداشت برداری آماده باشه؛ چه در دفترچهی یادداشت همراهش، چه تو موبایل یا هر ابزار دیگه ای؛ چون معلوم نیست ایدههای بکر برای کتاب کی به سراغ ما بیان. این ایدهها میتونن یه ایدهی کلی برای نوشتن کتاب و یا ایدههایی برای مطرح کردن تو یه کتابِ در حال نگارش باشن. اگر ایدهی شما ارزشمنده، عملیش کنین. همهی ما حتماً دوستی داریم که میگه من ایدهی فروشگاه اینترنتی «دیجی کالا» رو داشتم، کاش اونو عملی میکردم.
داشتن ایده هیچ ربطی به تأسیس واقعی نداره. کاری که واقعاً انجام میدین مهمه نه چیزی که فقط به اون فکر میکنین. اگه ایدهای برای نوشتن کتاب دارین تاوقتی واقعاً شروع نکنین ایدهی شما ارزشی نداره، البته شروع نوشتن برای خیلی ازنویسنده های بزرگ هم مشکل بوده.
«ارنست همینگوی»[۱]میگفت:
«ترسناکترین چیز برای من نگاه کردن به سفیدیِ کاغذ قبل از نوشتن است».
«استیون کینگ»[۲]نیز معتقد بود که
«ترسناکترین چیز برای نویسنده، لحظهی قبل از نوشتن است».
گابریل گارسیا مارکز نیز در مصاحبهای گفته است:
«برای من مشکلترین کار، نوشتن پاراگراف اول است، بقیه خودش میآید.»