
معصومه مؤمن کیخا
معصومه مؤمن کیخا فرزند کربلایی حسن(غلامحسن) در روستای ژاله ای از توابع شهرستان زابل پای به عرصه ی این زندگی دنیایی نهادم و در سایه الطاف خداوندمتعال و زحمات پدر و مادر عزیزم (روحشان شاد) مراحل رشد و تحصیل را طی کردم.
به عنوان دبیر ادبیات فارسی در مناطق میانکنگی وشهر زهک در کسوت زیبای معلمی انجام وظيفه نموده و اکنون به افتخار بازنشستگی نائل شدهام.و در خانه در کنار همسر عزیزم کربلایی حسینعلی افضلی نیا و فرزندان دلبندم کربلایی محمد و همسر مهربانش و کربلایی امیرمهدی و کربلایی محمد هادی روزگار می گذرانم.دو فرزند بزرگم در لباس گرانقدر مرزبانی افتخار نگهبانی از مرزهای میهن عزیزمان ایران اسلامی را دارند و فرزند آخری محصل هستند.
واما شاعری….
در آخرین روز ماه مبارک رمضان سال1399ناگهان دوبیت شعربه ذهنم خطور کرد:
(عید آمد و روح را صفا می باید
دل از همه غصه ها رها می باید
خواهی که به اخلاص رسی بی تردید
نوری ز حریم کبریا می باید
که نتیجه اش دو تا دفتر شعر به نام :1روزگار خاکستری(که گویا ندانسته نام کتاب شاعری دیگر هم هست که الان به نام سالهای خاکستری تغییر دادم 2دری به کوچه باغ شعر
و در کتابهای شعری به نام 1زیباترین ترانه ی هستی 2مردی از قبیله ی خورشیدکه خانم مهرنوش امیری اشعار شاعران معاصر را گردآوری نموده اند. در مقام مادرعزیزم کربلایی فاطمه رستگار کیخا و پدر بزرگوارم اشعاری سروده ام.
زندگی سرشار از سلامت و سعادتمندی در سایه الطاف خداوندی با ظهور حضرت مهدی(عج) برای جامعه بشریت خواستارم. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.