به راستی چرا به شما توصیه میکنم که کتاب بنویسین؟ این موضوع فقط به خاطر رشد شغلی
و اجتماعی نیست؛ بخش مهمی از تحولاتی که تو زندگی یه شخص بهواسطهی نوشتن کتاب
اتفاق میوفته؛ مربوط به خود نوشتن کتاب یا بعد از نوشتن کتاب نیست بلکه ناشی از تغییر
نگرش اون فرد به زندگیه.
وقتیکه شما میخواین کتاب بنویسین؛ لازمه که اطلاعات زیادی داشته باشین و
به همین دلیل، بهطور خودکار عادت میکنین به اینکه تو زمینه ی تخصصی خودتون
بیشتر مطالعه کنین و به اتفاقهایی که اطرافتون میوفته دقیقتر نگاه کنین.
بهاینترتیب، تغییرحاصله تو نگرش شما تو زمینه ی افزایش رشد و پیشرفت شخصیتون
هم خیلی تأثیرگذار میشه؛ بنابراین فکر نکنین که کتاب نوشتن فقط به خاطر خود کتابه
بلکه مسائل پیرامونی اون تأثیر بیشتری روی زندگی شما داره.
تو زمینه ی تأثیر کتاب روی رشد شخصی و درونی هم بد نیست اشارهای داشته باشم به
بخشی از مصاحبهی دکتر «علی شمیسا» از اساتید معتبر تو زمینهی علم روانشناسی
که تا الان۲۰ جلد کتاب منتشر کردن؛ ایشون میگن:
«من درواقع به خیلی از افراد یاد میدهم که حسهایشان را بنویسند؛ حتی در
حوزهی یادداشتهای روزانه. چرا؟ چون اولاً تأثیر روانی دارد یعنی افراد با نوشتن، خودشان
را بهنوعی تخلیهی هیجانی میکنند. احساسات خودشان را مینویسند. اگر خیلیها دستبهقلم شده
و حسهایشان را بنویسند حتی اگر آن حسهایشان زیاد پخته هم نباشد بعدها یواشیواش
به ادبیات مکتوب پناه میآورند و برایشان جالب میشود و شروع میکنند به نوشتن و حتی
اگر نوشتههایشان نپخته باشد باید که نترسند و شجاعت داشته باشند. این بهمرور نوشتن، ما
را با احساسات واقعی خودمان نیز مواجه میکند و باعث میشود که احساسات خودمان را بهتر بشناسیم.»