انتخاب اسم مناسب تأثیر خیلی زیادی تو پرفروش شدن یه کتاب داره. اسم کتاب باید طوری
باشه که مخاطب کتاب با یه نگاه متوجه بشه این کتاب دربارهی چیه و چه کمکی میتونه بهش بکنه.
تو خیلی از موارد، نویسندهی کتاب که تو موضوع کتاب حرفهایه عنوانی رو
برای کتاب خودش انتخاب میکنه که شاید برای متخصصان اون رشته عنوانی شناختهشده باشه
اما مخاطب هایی که هنوز دربارهی موضوع کتاب اطلاعات چندانی ندارن نمیتونن با این
اسم ارتباط برقرار کنن.
در ادامهیِ بحث نامگذاری کتاب، یک مثال دیگر را باهم بررسی میکنیم:
بحث «کپی رایتینگ» تو جهان، مبحث جدیدی نیست اما تو چند سال اخیر با رونق گرفتن
مباحث بازاریابی محتوا توجه بیشتری به اون میشه.
تو ایران چند محصول آموزشی دربارهی کپیرایتینگ تولید شده که با مقایسهی اسامی
انتخابشده و استقبالی که از اونا به عمل اومده؛ اهمیت نامگذاری مناسب مشخص میشه.
«فرشید شهیدی» بهصورت حرفهای به شغل کپی رایتینگ مشغوله. خیلی از بانکها
و شرکتهای بزرگ از مشتری هاش هستن. چند بار خبر برگزاری کارگاه کپی رایتینگش
تو «آموزشگاه ایده» رو شنیدم اما هر بار به دلیل عدم رسیدن به حدنصاب؛ کارگاه برگزار نشد.
«انتشارات سیته» کتابی دربارهی کپی رایتینگ به نام «ادبیات تبلیغ» منتشر کرد و مدت زیادی
طول کشید تا این کتاب به چاپ دوم برسه حتی تو خیلی از کتابفروشیها مشاهده کردم
که این کتاب در کنار دیوانهای شعر قرار داده شده!
«ژان بقوسیان» مدیر شرکت «مدیر سبز» هم کلاس کپی رایتینگ برگزار میکنه. ایشون اسم کلاس
خودشو تبلیغنویسی گذاشته. این اسم برای مردم، اسمی آشناسن و با شنیدن اون سریع
متوجه میشن که هدف این کلاس چیه و بعد از کلاس چه نتایجی براشون حاصل
میشه؛ به همین دلیل، هر بار که دورهی جدید کلاس اعلام میشه؛ ظرفیت کلاس بهسرعت
به حد نهایی خودش میرسه.
مقایسهی این سه نامگذاریِ مختلف، اثر انتخاب اسم مناسب رو تو فروش کتاب و محصولات
مشابه نشون میده..
پس تو موضوع کتاب هم مخاطبِ کتاب دقیقاً باید از اسم کتاب متوجه بشه که موضوع
کتاب دربارهی چیه و از خوندن اون کتاب چه نتایجی براش حاصل میشه اما نکتهی جالب
اینجاست که بعضی از کتابهای پرفروش هستن که این روش رو رعایت نکردن و خیلی هم زیاد
فروش میرن؛ علت چیه؟!
یه مثال جالب و مشهور در این مورد، کتاب «قورباغه را قورت بده» اثر «برایان تریسی» هستش.
باید گفت چیزی که این کتابو پرفروش کرده اسم نویسندهی اونه و نه اسم کتاب.
توضیح مطلب از اینقراره که نویسنده های باسابقه بهمرور، گروهی خوانندهی ثابت و وفادار
برای خود دستوپا میکنن که هر محصول اونا بهسرعت توسط این مشتریها خریداری میشه
و برای فروش، نیازی به رعایت اصول بازاریابی متعارف ندارن پس اگه هنوز شبکهی مشتری ها
و خواننده های وفادار خودتونو ندارین؛ باید کارها رو با روشهای صحیح علمی انجام بدین
و خودتونو با نویسنده های باسابقه مقایسه نکنین