پول زیادی هزینه میکنند تا تو مراحل آزمونهای مختلف شرکت کنن تا بتونن تو دانشگاه مورد
نظرشون به تحصیل ادامه بدن و بعد دوباره انرژی، پول و زمان زیادی صرف میکنن تا از دانشگاه
فارغالتحصیل بشن.
اونا درواقع به دنبال کسب هویت و اعتبار هستن و میخوان از هم رده هاشون متمایز باشن
ولی گرفتن مدرک دانشگاهی تنها راهی نیست که شما بتونین اعتبار کسب کنین و برای خودتون
هویت بسازین.
یکی از بهترین راهها برای کسب هویت و اعتبار، نوشتن کتابه. پیشنهاد میکنم نوشتن کتاب
رو تجربه کنین تا با صرف زمان و انرژی کمتر بتونین از هم رده هاتون کاملاً متمایز بشین.
تصور کنین که به یه شرکت رزومه یا پروپوزال کاریتون رو تحویل میدین و یه کتاب چاپشده
هم دارین؛ این امر باعث مزیت رقابتی و ایجاد وجه تمایزِ بارزی بین شما و سایر رقیباتون میشه
و میتونین ردیف شغلی و موقعیت کاری مورد نظرتون رو کسب کنین و یا ارتقا بدین.
تو دورانی که تقریباً همهی انسانها با گرفتن انواع مدرکهای کاغذی دارن شبیه هم میشن، بهترین
راه برای متمایز شدنِ شما از بقیه، نوشتن کتابه؛ چون در واقع، با نوشتن کتاب، شما نشون میدین
تو موضوع مورد نگارشِ کتاب، یه «حرفهای» و از بقیه متمایز هستین.
نوشتن کتاب و بهخصوص یه کتابِ پرفروش میتونه بهاندازهی گرفتن یه مدرک عالی تحصیلی و حتی بیشتر از اون
برای شما اعتبار به همراه بیاره و باعث بشه که مردم به تواناییهای شما ایمان بیارن و برای اون احترام و ارزش ویژهای
قائل بشن. به این منظور به ذکر مثالی ساده میپردازم. خیلی از بچهها وقتی بزرگ میشن به پدر و مادرشون میگن:
لطفاً کلید ماشینو به من بدین. من میخوام با ماشین، دوستامو بیرون ببرم!
ولی معمولاً چه اتفاقی میوفته؟! بدیهیه که پدر و مادر میگن تا وقتیکه گواهینامهی رانندگی نگرفتی
نمیتونیم خودرو رو در اختیار تو قرار بدیم. به عبارت دیگه اونا یه تأییدیه، یه «سرتیفیکیت» (Certificate) از
فرزندشون میخوان تا مطمئن بشن که اون توانایی لازم رو برای رانندگی صحیح داره تا بعد از اون، خودرو رو در اختیار
فرزندشون قرار بدن.
تو زندگی روزمره هم تو اغلب موارد همین موضوع بهنوعی دیگه صدق میکنه. اگه افراد بخوان امکاناتی به ما بدن و
یا در مورد کارهای ما سرمایهگذاری کنن؛ باید مطمئن بشن که ما دارای توانایی لازم هستیم و در واقع به خاطر اون
توانایی ماست که سرمایهگذاری میکنن.
وقتی شما کتاب مینویسین؛ خودِ کتاب شما عملاً یه تأییدیه، یه سرتیفیکیته که باعث میشه بقیه به شما
اطمینان کنن و بابت اون اطمینان، در مورد شما سرمایهگذاری کنن. اگه میخواین مدرکی برای جلب اعتماد افراد داشته
باشین همین امروز نوشتن کتابتونو شروع کنین.
علاوه بر موارد فوق، بهطورکلی بین مردم و تو افکار عمومی، کلام مکتوب نسبت به کلام شفاهی از اعتبار ذاتی
بیشتری برخورداره.
چند وقت پیش راجع به روش درستِ استفاده از یه دستگاه با یکی از دوستام گفتگویی داشتیم. نظر من با نظر اون متفاوت
بود. یهو دوستم ازم پرسید: «اینی که میگی کجا نوشته شده؟!» پس میبینیم که مردم بهصورت ناخودآگاه ارزش
زیادی برای آثار مکتوب و نوشته قائل هستن و تو خیلی موارد حتی بهصِرف مکتوب بودن یه موضوع یا یه نظر،
اونو معتبرتر تلقی میکنن؛ پس افکار و دیدگاه هاتونو مکتوب کنین و اعتباراونارو چندین برابر کنین.
نکتهی دیگه ای که ازلحاظ اعتبار اجتماعی با موضوع چاپ کتاب پیوند داره امکان برقراری تماس انسانها و مخاطب ها با
شماست. بهعنوانمثال، چند وقت پیش برای مشورت تو امور مالیاتی نیاز به مشاوره با یه کارشناس امور مالیاتی
داشتم، یادم اومد که در جریان برگزاری یه سمینار با شخصی آشنا شدم که اطلاعات خوبی تو این زمینه داشت و کارت
ویزیتش رو هم گرفته بودم اما هر چی گشتم کارت ویزیتشو پیدا نکردم. یهو یادم اومد که یه کتاب ازش تو کتابخونم دارم؛
پس سریع به اون کتاب مراجعه کردم و اطلاعات تماسشو از کتاب برداشتم و با دفترش برای مشاوره هماهنگ شدم.
در نظر داشته باشید که کتاب، کارت ویزیتیه که هیچوقت گم نمیشه و همیشه تو کتابخونهی افراد حضور داره.
از طرف دیگه شاید شما مایل باشین که تو عرصههای اجتماعی، بیشتر دیده بشین ولی کانال مشخصی برای این کار در
اختیار نداشته باشین؛ در این صورت، نوشتن کتاب میتونه یکی از کانالهای حضورِ بیشتر تو صحنهی اجتماع و آشنا
شدن بیشتر مردم با شما باشه. من برای این مورد هم میتونم مثالی بزنم.
چند وقت پیش همراه یکی از بازیگر های خوب سینما برای صدابرداریِ یکی از کتابهای صوتیِ جدیدمون در حال رفتن
بهطرف استودیو بودیم، تو خیابان، هر چند دقیقه یه بار یه نفر اونو متوقف میکرد و بعد از سلام و تعارفات معمول
میگفت:
«من میخوام هنرپیشه بِشم. چی کار باید بکنم؟»
این هنرمند محبوب در حد فرصت، راهنماییهای کلی به اونا میکرد…
ایشون تو مسیر به من گفت: «خیلی از اینایی که میگن ما میخوایم هنرپیشه بشیم درواقع عاشق هنر و هنرپیشه
شدن نیستن و در اصل تمایل دارن که تو جامعه بیشتر دیده بشن و بقیه اونارو تحویل بگیرن…»
بهش گفتم اگه همچنین چیزی انگیزهبخش اوناست بهشون توصیه کنین که کتاب بنویسن چون کتاب نوشتن یکی از
سریعترین راههای کسب شهرت و دیده شدن تو جامعه است.
یکی از نکتههایی که تو این بحث به ذهن خطور میکنه اینه که آیا فعالیت تو شبکههای اجتماعی راه سریعتری
برای مطرحشدن تو اجتماع نیست؟!
«ست گادین» (Seth Godin) نویسنده، سخنران و کارآفرین آمریکایی،نویسندهی کتاب معروف و پرفروش «گاو بنفش»
(purple cow) تقریباً از 15 سال پیش، هرروز تو وبلاگ شخصیش مطلب نوشته. اون تو مصاحبهای که با سایت
«کپی بلاگر» (copyblogger) دربارهی مقایسهی نوشتن کتاب و نوشتن برای رسانههای مجازی میگه:
«برای انتقال یه تفکر هیچ روشی مؤثرتر از کتاب ابداع نشده. اگه شما به کسی یه کتاب بدین، بهش یه پنجرهی
باز ارائه کردین، راهی که بتونه متفاوت فکر کنه.
شما با افرادی روبرو میشین که یه کتاب رو حوندن و احساس میکنن که براثر خواندنش خیلی بیشتر از دیدن یه
فیلم، شنیدن یه آلبومِ موسیقی یا خوندن یه نوشته تو وبلاگ متحول شدن.
من هنوز معتقدم که یه کتاب میتونه با تأثیرگذاری بیشتر و توانایی بیشتری نسبت به یه نوشته تو وبلاگ یا
شبکههای اجتماعی تو انتقال پیام به مخاطب ها موفق باشه. هرچند دراینباره آماری استخراج نکردم اما باور دارم که با
وبلاگم به تعدادی ۵ تا ۱۰ برابر بیشتر از تعداد خوانندگان هر کتابی که نوشتم دست پیدا کردم اما فکر میکنم اگه یکی
از کتابهای منو بخونین؛ احتمال اینکه فکر شما متحول بشه، بیشتر از وقتیه که نوشتهای رو از وبلاگ من
بخونین.»
نوشتن کتابو جدی بگیرید
امروزه خیلی باب شده که مردم فقط اطلاعاتشونو تو شبکههای مجازی انتشار میدن
ولی شما تصور کنین۱۰۰ یا ۲۰۰ سال دیگه آیا شبکههای اجتماعی مشهور فعلی وجود دارن تا مردم
اطلاعاتی رو که اونجا به اشتراک گذاشتینو ببینن؟!
از طرف دیگه، شما با نوشتن کتاب بهعنوان یه متخصص شناخته میشین و حضور شما تو مراکز مختلف و بهخصوص
مطبوعات راحتتر امکانپذیر میشه. کتاب، پایدارترین رسانه برای انتقال دادن اطلاعات و دانشه.